جمعه ۰۷ اردیبهشت ۰۳

گرافيك و خلاقيت

عيد بيايد رَوَد، عيدِ تو مانَد اَبَد

۸۱ بازديد

اين يك حقيقت است كه حضرت مولانا بر زبان رانده
 آثار شادي هيچ عيدي ماندگار نيست. اين خاصيت همه ي شادي هاييست كه از بيرون عارض مي شوند. 
خوشي ها و شادي هايي چون عروسي ها و فتح ها و جشن ها و عيدها همگي "پنج  شش روز هستند".
 مي آيند و مي روند و  باز اين لشكر غم و رنج و اندوه و ملال است كه جسم و جان و روان ما را تسخير مي كنند و گرد و غبارشان بر روح و قلب ما مي نشيند.
 اين قصه ي پر غصه ي كثيري از انسان هاي گوشت و خون داري است كه بقول مصطفي ملكيان " مي‌آيند، رنج مي‌برند و مي‌روند!"
اما هستند كساني از جنس مولانا و شمس تبريزي كه عيد و شادي و طرب شان نه از بيرون كه از درون است. 
مولانا مي گفت جامي كه من سر ميكشم و باده اي كه اين چنين وجد و نشاطم مي دهد از بيرون نيست، بلكه "جام من از اندرون" است.
 تا وقتي كه آدمي به آرامش درون و رضايت باطن دست نيافته است شادي حقيقي را تجربه نخواهد كرد. 
اين شادي با مجاهدت، عشق به همنوع، مهرورزي و دلسوزي بلاشرط، و گذشت و ايثار و بخشش بلاعوض بدست آمدني است.
اگر مي بينيم كه شادي از جان مولانا سرريز مي كند و روزهاي زندگي اش را سرشار مي نمايد حاصل تحمل روزهاي سخت فراق و گذشت هاي بزرگ است‌. 
روزهاي تلخي كه در جانش آتش درد افروخته بود. و همين افروختگي ها بود كه او را تبديل به پاره هاي آتش مي كرد:خوش شده امخوش شده ام پاره ي آتش شده امخانه بسوزم، برومتا به بيابان برسم

تاكنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.